خوش شناسي تا چقدر ؟!؟! (2)
نوشته شده توسط : هيچكس

سلام چون نظرتون برام مهم بود ادامه ميدم !!!


خلاصه سوار تاكسي شديم و رفتم بانك ميخواستم شهريه دانشگاهم رو بدم رفتم همون بانكي كه هميشه ميرفتم سراغه همون باجه دست كردم تو جيبم ببينم ديشب بابام پول گذاشته ديدم بابام باز چك داده قسم خورده بودم كه اگه يه بار ديگه بهم چك بده دسته چكش رو بخورم، چك رو دادم به كارمند بانك اما اون هميشگيه نبود يه كسه ديگه جاش اومده بود طرف صفر كيلومتر بود چك رو دادم گفتم ميخوام بريزم به حساب گفت كارت شناسايي گفتم نيوردم گفت نميشه گفتم احيانا قيافم مثله افغانياست؟ (بهش متلك گفتم) نگام كرد گفت نه با اون رنگ چشات و موهات ميخوره اروپايي باشيبابا طرف گيجه گيج بود حسابي داغ كردم گفتم من چكار قيافم داري ؟ گفت كي كار به چهره شما داره ؟ وااااااااااااي خدا آدم خنگ نصيب هيچكس نكنه گفتم هيچي ولش كن كارت دانشجويي يا گواهينامه قبول ميكني گفت آره گواهينامه رو بده بهش دادم 10 با قصد كردم با همين خودكار بكنم تو اين چشش خيلي شوت بود پول رو ريختم به حساب اومدم بيرون يه اس برام اومد گوشيم رو آوردم بيرون بخونم بينم چيه كه چشتون روزه بد نبينه يه مرد هيكلي همچين در رو باز كرد كه صورتم رو آوردپايين واي ، هم در خيلي محكم و سنگين بود هم اون مردك ماموت زورش زياد بود اُه اُه دردي داشت كه هنوزم هر وقت يادم ميفته سرم درد ميگيره ! حيف كه زورم به مرده نميرسيد وگرنه يه كتك ميخورد ! رفتم بيرون تاكسي بگيرم يكي از اين رانندگان زن محترم نميدونم جو گير شد چي شد يهو فرمون رو داد اينور منم يكي پريدم عقب اما ماشين از رو انگشتايه پام رد شد حيف كه نميتونستم وگرنه گريه ميكردمپام رو گرفتم نشستم لبه جدول بعد كه آروم شدم رفتم يه چيزي از سوپر ماركت خريدم زدم تو رگ باز نيرو گرفتم رفتم برم ميدونه پيام(يه جايي تو شيراز دانشگام اونجاست)رفتم تاكسي گرفتم من معمولا ميشينم جلو ولي اينبار جلو پر بود عقب هم دو نفر نشسته بودن اومدم سوارشم يكيشون پياده شد گفت من زودتر پياده ميشم نشستم بينشون يكيشون چاقو دراورد گفت هرچي پول داري بده گفتم چشم فقط به يه شرط ميدونه پيام پياده ميشمگفت من شوخي ندارما(تو این موقعیتا فقط خونسرد باشین هیچ کاریتون نمیکنن اگه میکردن بار اول و دوم میکشتنم)گفتم بيا اين كيف پولاش ماله خودت اما مدارك رو بده كتابام هم بده دادمش همه چيز رو بهم داد كيفم رو هم بهم داد هيچي پول توش نبود گفتم بيا جيبام هم ماله تو تو جيبه پيرهنم 500 تومن بود(همش رو خورده بودم) گوشيم رو برداشت ولي بعد پشيمون شد بهم دادش رسيديم مقصد گفتم دست درد نكنه پياده ميشم ايستاد و 1000 تومن گذاشت رو اون 500 تومنه بهم برگردوند گفتم خدا خيرت بده ممنون باي ههههههههههه فكر نميكردن من عابر بانك دارم اونم قايم كردم تو جورابمآخه اين بار اولي نبود كه ميخواستن پولام رو كش برن منم تجربه كرده بودم و هميشه عابر بانك ميبردم و اونم ميذاشتم تو جورابم خلاصه پياده شدم كلي متلك هم بارم كردن(ميگفتن اينجور كه تو ميگردي فكر ميكنن 10 تا كار خون داري حداقل به بابات بگو بيشتر پول تو جيبيت بده)و رفتن خلاصه با هر بدبختي بود رسيدم دانشگاهيكهو يادم افتاد جزوه يكي از دخترايه هم كلاسيم رو گرفتم نيوردمشگفتم عيب نداره به رو خودم نميارم(ميترسيدم يادش بياد بخاطر بد قولي ضايع بشم)رفتم تو دانشگاه همين كه پام رو از در ورودي گذاشتم داخل گفت سلام آقايه*****قلبم ايستاد برگشتم سلام كردم و با احوال پرسي و سوالاته چرت و پرت كشش دادم كه از يادش بره بعد كه حرفم تموم شد گفت جزوه من رو آورديد ؟ البته قابل شما رو نداره ها ! منم كيفم رو باز كردم(اينجاش نقش بازي كردم)زدم تو پيشونيم و گفتم اي واي شرمنده گذاشتمش رو ميز يادم رفت برش دارم آخ آخ آخ گفت مشكلي نداره فردا لطف كنين بيارينش ضايع شدم رفت اومدم درسش كنم بد تر شد گفتم ميتونيد بعد از دانشگاه بياين در خونمون تا بهتون بدمش فكر كرد و گفت آره اما پياده ميام گفتم 30 دقيقه راه ! گفت بابا شيرازي اصيل هستيااااااا ! گفتم البته با ماشين پياده بيشتر ميشه ! گفت مشكلي نداره گفتم تاكسي ميگيرم گفت نميخوام نمك گيرتون بشم گفتم چه نمك گيري يه اشتباه كردم ميخوام جبرانش كنم از من اصرار از اون انكار كم آوردم گفتم باشه پيداه ميريم(ولي خودمونيما از دختر لجباز تر رو زمين نيست)بعد از دانشگاه...

برا امشب بسه خستمه بقيش بذارين بقيش براي فرداشب....





:: بازدید از این مطلب : 647
|
امتیاز مطلب : 187
|
تعداد امتیازدهندگان : 55
|
مجموع امتیاز : 55
تاریخ انتشار : 8 تير 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: